مادربزرگ مشهور تحسین برانگیز داشت که برای آن شطرنج باز مشهور ، تجملات حمام را دید. دخترک متعلق به یک عشایری است ، جایی که هر روز به او سرقت ، کلاهبرداری ، رابطه جنسی برای پول و شانس روی کارتها داده می شد. روزا از قانع کردن خواسته های کولی بارون خسته شد زیرا او عاشق یک روشنفکر بازیگر تحصیل کرده و سنجیده شد. هنگامی که او تست یک سبزه فرفری را با لباس رنگارنگ گذراند ، نبوغ شانه شطرنج یک کولی زیبا را از یک اردوگاه باستانی گرفت و بدین ترتیب ارتباط او با اجداد نامناسب او را شکسته است. روشنفکر خود را ثابت کرد که عاشق بزرگی است که فقط می توانید از آن رویا شوید ، در میان جادوی کولی بودن در اردوگاه. برای اولین بار در زندگی ، زن در غم و اندوه گریه نکرد و از درد فریاد زد ، بلکه به راحتی از لذت کونسکسی متحرک فریاد زد.