ژوسلین کلی یک روز پس از سرگردان شدن در قلمرو ناشناخته ، در جاده پرید. او نمی داند به کجا برود ، کجاست و چگونه به خانه برسد. این دختر احمق خدمات جنسی را به دانشجویان ارائه تصاویر متحرک کوس لیسی می داد ، از این رو بسیاری از بچه های آشنا از او دعوت شدند تا در طبیعت سوار شوند. همه چیز مناسب به نظر می رسید ، حتی سپرده ای برای مقاربت در آینده ، اما پس از آن ناخواسته غیر منتظره بود. او به اردوی تابستانی آمد ، جایی که فقط بچه ها تصمیم گرفتند از نیمه دوم بازنشسته شوند. دخترک تمام سوراخ ها را به دست گرفت تا او به اراذل و اوباش پا داد. به طور طبیعی ، راننده ون پارک شده ، لاپوچکا ، توضیحی در مورد توضیحات نداد ، اما وی زنی را می شناخت که در مسیر انتخاب قرار گرفته بود. مرد جوان بلافاصله شروع به تماس با چیز فقیر کرد ، با توهین به سخنان توهین آمیز ، و کمک متقابل - در ازای ورود به وانت.