مرد خوبی به نام جورج در پورشه پر سرعت خود به خانه رفت تا با همسرش ملاقات کند ، که همیشه مشغول کار بود ، نه چند ماه در خانه و در راه او دو قرص پاتوژن را گرفت ، به طوری که این جلسه احساسی بود ، نه فقط در کلمات بلکه با اعمال. خدمتکار فانتزی میا لئون با عجله به تراس رفت و دستور داد که سفره بلافاصله برپا شود و در حالی که عزیز طبخ می شود ، قهوه تازه ای را بخورید ، که بلوند مجری آن را انجام داد. تماس غافلگیرانه جورج برای جورج شگفت آور بود ، زیرا همسرش در یک تاریخ برنامه ریزی شده ، هنگامی که شوهر سقط شده ناگهان احساس کرد که دریای سرخ روی لباس زیر او احساس می شود ، آویزان شد. در حالی که دختر چاق در حال تهیه یک شام جادویی برای یک زوج متاهل بود ، رئیس مشتاق تر جسارت نزدیکی او را به طول بازو داشت ، میا لئون هرگز نمی خواست او را لعنتی کند ، و سپس تصمیم گرفت که مانند یک نوجوان پرشور و بی روح با هوشیار با او خدمتکار آشپزخانه تفریح کند. در پمپوشکا با چشمان سبز ، پسربچه عكس سكسى كس طرفدار برخوردهای مکرر نیست و کم توجهی به او می کند که این امر باعث شرارت می شود. خدمتکار در حالی که می خواست برای لکه بینی حرکت کند ، دستانش را دیوانه وار محصور می کند ، چشمانش از اشک ترسیده بود از این که کارفرما در صورت نداشتن رابطه جنسی شغل خوب خود را از دست بدهد.