یک مرد بالغ سوزنها را خیلی بی سر و صدا وارد شیارها می کند ، دست هایش حرکات واضح و آشنا را انجام می دهد ، چشمانش با ماسک سیاه می درخشد که زیر آن صورت زندانی اسیر پوشانده شده است. دخترک پیرزن منحرف لئلا را به صندلی توالت عکس کوسو کیر بی انتهای زنجیر ، دستان محکم او را لمس لمس نهایی ، زنجیره فلزی متراکم که بدن زن مطیع را محاصره می کند ، آخرین مورد آن به مکانیسم بلند کردن کام. موی سرخ آمریکایی فکر نمی کند برجسته این پروژه به هیچ وجه یک حیله سیرک باشد ، او هیچ وقت آرزوی حضور در هوا را نداشت و محدود به یک دستگاه شکنجه عجیب بود. دهان لگد زد و ماسک لاتکس را روی صورتش کشید. افزایش عصبانیت فقط آرام شد و بدن شروع به تغییر در نوعی بی وزنی غمناک کرد ، زیرا یک پدر بزرگ آتشین برای خارج شدن از تعادل عاطفی لیلا شروع به کاهش قرمزی لیلا کرد. عصر آغاز شده است و حرص و آز برای شکنجه قبلاً فریادهای هولناک اسیر را که دزدیده بود ، لزوم عزیزی که به راحتی مجروح و حساس به زمین فرو می روند ، شنیده می شود و به شکنجه ادامه می دهد.