ربکا ولفیتی با همسرش موافقت کرد تا بدهی خود را بپردازد. دخترک صبح یک قرار ملاقات گذاشت و او به خانه غریبه ای رفت. انقلابی در روح فقرا فوران کرده است ، زیرا هر روز خداحافظی نمی کنید و قبول می کنید که در یک تصاویر سکسی کس وکون باکونال با آشفتگی بی رحمانه شرکت کنید. بلافاصله پس از ورود ، فقیر یک کف دست قوی در گلو و انگشتان در برونش احساس کرد. سپس سیلی ، پس از آن سادیست زبان خود را گرفت. او جارو را با لوکس تر بیرون کشید و لب مهمان را مکید ، پس از فهمیدن اینکه هیچ کس او را از خانه یک شخص داغدار بیرون نمی آورد ، دست به اعتراض زد. یک عضو دروازه در یک دقیقه تشکیل شد. ضخامت و اندازه آن چشمگیر بود ، اما ترسناک نیست ، زیرا زمان آن بود که ربکا صبح با سدومیت یک روز خرمایی کند.