صبح طولانی منتظر آمد. Baby Caprice ابتدا بدون ساعت زنگ دار از خواب برخاست و پابرهنه به داخل آشپزخانه رفت تا یک کیک جشن را از یخچال بیرون بیاورد. امروز سالروز تولد هم اتاقی نیک گیل است ، به این معنی که او باید با بیرون کشیدن شمع آرزو کند و سپس با یک دم مارپیچ زیبا هدیه ای از الاغ کامل را به او هدیه دهد. سونیا آنقدر بلند خوابیده بود که دختر ضعیف تری از خواب بیدار نمی شود ، زیرا مثانه سرریز و بیدار شدن از خواب صبح خواب را رها می کند. انگشتانش از هیجان بیرون می عكس كير وكون آمد ، انگشتان پا محکم می شود و چشمانش با خوشحالی می درخشید. کاپریس با صمیمیت تمام تلاش خود را کرد ، او می خواست قبل از آغاز پیشگو ، سواره نظام را شاد کند و از نظر جسمی از نظر عاطفی زیبا شود. نیک گیل لحظه ای فکر کرد ، دمیدن به فتیله سوزان ، لبخند گسترده ای به دندان سفید پهن کرد ، سپس به آرامی کمر معشوق خود را لمس کرد. لمس گفت: "عزیزم ، از شما برای شروع عالی روزی که مربا من را روز کرد سپاسگزارم. حالا بگذارید مقداری بزنیم وقتی سر نرم است!" بدون هیاهو ، مرد تولد به بالای سینه دختر تکیه داد و امریت شیرین را از آنجا به بیرون زد ، زیرا دختر به خاطر قهرمانی از این مراسم به خاطر تکه تکه کیک شکلاتی احترام نمی گذارد.